صد سال تنهايي معلولان!
جعفر گلابي
انتشار ويديويي از كتك خوردن معلولان در مركز نيلوفر آبي در بوشهر طي روزهاي گذشته بازتاب وسيعي در شبكههاي اجتماعي داشت و مقامات استان ضمن لغو مجوز مركز يادشده دستور بازداشت فرد خاطي را صادر كردند و مطابق خبرها وي بازداشت و تحويل مراجع قضايي شده است.
ابتدا بايد از حساسيت جامعه نسبت به هرگونه ناهنجاري و ستمي در هر موقعيتي استقبال كرد و آن را نشانه زنده بودن وجدان جمعي مردم دانست. اگر از اين ستمگريزي و عدالتجويي مردم استقبال شود و هيچ تبعيضي در آن صورت نگيرد و خاطيان در هر موقعيت و لباس و مقام و زمينهاي مورد تعقيب قانوني قرار گيرند قطعا ما براي داشتن جامعهاي ايدهآل و اخلاقي چيزي كم نخواهيم داشت. در اين زمينه بازهم رسانهها كاركرد شفافساز خود را نشان دادند و دادي كه هماكنون متوجه آن معلولان مظلوم شده رهين ارتباطات رسانهاي و شبكههاي مجازي است كه با همه آفتهايي كه ممكن است داشته باشند درمجموع گوشها و چشمهاي جامعه و مسوولان را باز ميكنند و حق و عدل به مطلوب خود نزديك ميشود.
اما در اين ماجرا و حوادث مشابه كه هر از چندي در برخي مراكز نگهداري معلولان روي ميدهد گفتنيها بسيار است و هرگز نبايد تصور كنيم كه با برخوردي كه صورت گرفت پرونده مشكلات عميق معلولان و كودكان در مراكز يادشده به كلي بسته ميشود.
متولي اصلي نظارت بر اين مراكز سازمان بهزيستي است و مسووليت مستقيم هم متوجه اوست تا با تدوين شيوهنامههاي دقيق و كارشناسانه جلوي اين ستمهاي جگرسوز را بگيرد. در اوضاع نابسامان اقتصادي و ازدياد موحش فقر كه حتي اقشار متوسط جامعه را زير فشار روزافزون خود قرار داده و دولت براي رسيدگي به امور ضروري در زمينههاي مختلف با كمبود منابع و اعتبارت روبهرو است، ميتوان حدس زد كه وضعيت مظلومترين اقشار جامعه خصوصا آنان كه امكان نگهداري در خانواده را ندارند، چگونه است؟ نگهداري مطلوب از يك فرد معلول كه احيانا دچار مشكلات حاد روحي و رواني هم هست واقعا از سختترين امور قابل تصور است كه جز از طريق مديريتهاي كارشناسانه و با انواع امكانات ضروري و نظارتهاي دايمي امكانپذير نيست. با يك محاسبه ساده ميتوان دريافت كه فقط سركشي به 2100 مركز نگهداري و رسيدگي به احوال حدود 110 هزار مددجوي ساكن در اين اقامتگاهها چه تعداد نيروي مجرب و متعهد نياز است؟ مددكاران حاضر در اين مراكز كه شغلي سخت و طاقتفرسا دارند بايد آموزش ديده باشند و حقوق مكفي دريافت كنند تا توان و انگيزه پرستاري استاندارد را داشته باشند و تعدادشان هم بسيار مهم است، چرا كه هرچه تعداد مددكاران كمتر و مددجويان بيشتر باشد تيمار آنان مشكلتر و همراه با انواع آسيبها و برخوردها خواهد بود.
راقم اين سطور با توجه به گستردگي حوزه مسووليت سازمان بهزيستي بارها پيشنهاد تبديل آن به وزارتخانه را يادآوري كرده ولي ما در زمينههاي مختلف با چنان مشكلات عميق و همهجانبهاي روبهرو هستيم كه رسيدگي شايسته به همه معلولان كه به گفته معاون دفتر پيشگيري از معلوليتهاي سازمان بهزيستي يك ميليون و600 هزار نفرند در اولويتهاي بالا قرار ندارد. براي هر معلول لوازم جانبي و كمكي از ضروريات زندگي است، ضرورياتي كه با تورم بالا بعضا دستنايافتني ميشوند. درواقع بخشي از جامعه ما كه دردي هميشگي با خود دارند و يك زندگي معمولي، داشتن شغل و بيمه مناسب، گشتوگذاري ساده در شهر، سفري در سال و حتي حضور در پارك محله گاهي برايشان يك آرزو است پس از تحريمها از رنج بردن به كلافگي و استيصال و فرياد رسيدهاند. اين واقعيت تلخ را چگونه و با چه زباني بايد به گوش جهان بياعتناي سياست رساند؟ در آنسو آقاي ترامپ فقط يك امضا كرد ولي در اينسو عصاي بسياري از معلولان را شكست. در اينجا عدهاي كاسب تحريم شدند ولي جمعيتي از ويلچرنشينان كلا خانهنشين شدند. مشكل اساسي معلولان، سنگدلي يك خاطي بيوجدان نيست و برخورد با او كه ضروري و عادلانه هم هست گره چنداني از رنجها و دردهاي معلولان و خانوادههاي بيسرپرست و كودكان يتيم باز نميكند. افراد داراي معلوليت طالب حقوق اساسي و قانوني خود هستند. آنها چه بسيار كه با سختي و كمك ديگران تجمع كردند ولي هيچ مقام بلندپايهاي محض شنيدن سخنانشان به ميانشان نرفت. رسانهها و روزنامهها صدايشان نشدند و ازصدا وسيما هم خبري نشد! براي مناسب شدن معابر مختلف كه اعتنايي به آن نميشود و از ضروريات زندگي معلولان و افراد مسن است اراده و برنامه و اولويت فراگيري در همه دستگاههاي دولتي و غيردولتي و احساس مسووليت اجتماعي لازم است كه با روند فعلي احتمالا بعد از صدسال تنهايي معلولان جامه تحقق به خودگيرد! صد سال تنهايي و رنج! واقعيت آن است كه هيچ كس امكان درك كامل حال و اوضاع ديگري را ندارد و هنگام حادثه يا مشاهده رنج همنوع دلي به آني سوخته ميشود و ديگر هيچ! فيلم انتشاريافته از ضرب وشتم در يك مركز نگهداري مربوط به يكسال پيش است و هنوز سازمان بهزيستي توضيح نداده كه چرا همان زمان ماجرا را به قوه قضاييه دلالت نداده است؟ آيا با سختي مورد اشاره در نگهداري معلولان همين حالا و در هر زماني حتي در خانوادهها امكان وقوع همين صحنههاي منتشرشده نيست؟ آيا جامعهاي كه به افتادگان خود اعتناي اساسي نكند امكان رشد و تعالي و توسعه و سعادت را دارد؟